ازدواج
دفتر ازدواج شمال تهران(286).ارائه دهنده کلیه خدمات مربوط به ازدواج و وکالت در حوزه خانواده
ضرورت ازدواج
چه مباحثی در باب ضرورت ازدواج وجود دارد ؟

من مفصل راجع به ضرورت لزوم ازدواج صحبت کرده ام . در چند جمله مختصراً عرض میکنم.

ازدواج اقتضای طبیعت انسان است و خداوند انسان را به گونه ای خلق کرده که دنبال زوج می رود 

 سبحان الذی خلق الازواج کل ها : منزه است خدایی که موجودات را زوج آفریده . حیوانات و گیاهان

و حتی در جمادات هم این زوجیت وجود دارد کسانی که ازدواج نمی کنند به هر حال ضررهایی را متحمل

میشوند و از فوایدی محروم میشوند مثلا کسی که ازدواج نمیکند طبیعی است که تشکیل خانواده هم

نمی دهند و وقتی خانواده تشکیل نشد اساس خانواده و بنیان خانواده متزلزل میشود و به تبع آن جامعه

متزلزل میشود . چون جامعه را هم خانواده تشکیل میدهد و این یک ضرورت است و همان مشکلی

 است که الان غرب با آن مواجه است . زمینه شرارت در مجردها بیشتر است البته منظور ما این

نیست که خدای نا خواسته آدمهای مجرد شرور و اهل گناه هستند . نه عرض کردم زمینه .

لذا ما گاهی مجردهایی داریم که خیلی هم از نظر معنوی بالاتر از متأهل ها هستند و برعکس خیلی

متاهل هایی داریم که پرهیزکاری را رعایت نمیکنند . زمینه شرارت در مجردها بیشتر است .

 رسول گرامی خطاب به شخصی به نام عکاف فرمودند : عکاف ازدواج کن و گرنه تو از گناهکاران

 خواهی بود . در مورد زمینه شرارت فرمودند : شرورترین امت من عذبها هستند .

 اینها ضررهای ازدواج نکردن است و ازدواج چقدر فایده دارد. ازدواج باعث حفظ دین و

 ارتقاء ایمان میشود . چقدر روایت داریم صواب نماز متاهل ار مجرد بیشتر است . غیر از این

 آرامشی که انسان پیدا میکند . من از جنس خودتان زوج هایی آفریدم تا در کنار هم آرامش گیرید.

 افراد مجرد ، بویژه خانم ها این آرامش و امنیت روانی را از دست میدهند . و خانم های خیلی

 بدنبال امنیت روانی هستند و این با ازدواج  امکان پذیر است . شخصیتی که جامعه به شخص

متاهل میدهد بیشتر است . فرد متاهل در جامعه مورد تکریم قرار میگیرد و جامعه بیشتر او را

قبول دارد و انسان ارتقا پیدا میکند احساس مسئولیت بیشتری بر دوششان آمده است و اگر

 خداوند هم فرزندی  بدهد تعداد افرادی که مسئولیت در مقابل آنها داریم ، بیشتر است .

استعدادهایشان را به کار میگیرند و احساس هایی در انسان وجود دارد مثل محبت کردن ،

خوب این با ازدواج امکان پذیر است وقتی ما ازدواج نکنیم به چه کسی می خواهیم محبت کنیم .

البته مقداری به خواهر و پدر و مادر ولی بیشتر آن به همسر است . احساس مورد محبت قرا ر

گرفتن ، احساس تعلق داشتن به خانواده ها

 انگیزه هایی که مثلا برای اینکه بحرانهایی را که دارند پشت سر بگذارند یا اینکه از کسی جواب 

منفی شنیده اند و حالا حتماً می خواهند روی طرف را کم کند . با این انگیزه ازدواج می کند که

 تحت فشار دیگران است . این ازدواج تحمیلی که این انگیزه خوبی نیست و خیلی مشکلات درست

 میشود گاهی دیگرانی نیستند و خود انسان به خودش تحمیل می کند مثلا میخواهد روی طرف را کم

 کند و موارد متعد د دیگری عوامل خود تحمیلی . قبلاً می خوا سته با کسی ازدواج بکند  و نشده  و

 ارتباط را قطع کرده اما هنوز دلش پیش طرف است و طرف را هنوز دوست دارد ، ازدواج میکند که

 او را فراموش کند نه تنها مشکل حل نمیشود یک مشکل هم اضافه میشود . چون کسی که دلش

 با دیگری است چطور میتواند حقوق همسرش را رعایت کند . گاهی افسردگی حاد و شدید دارد یا

 دوقطبی است . میگوید من ازدواج میکنم که افسردگی ام را از بین ببرم . نه اینطور نیست .

 ازدواج قرص روان پزشکی نیست که مشکل شما را حل کند . او نیاز به روان پزشک دارد .

 دیده ام با کسی ارتباط عاطفی برقرار کرده و میخواهد ازدواج کند . می بیند آدم خوبی نیست .

 میگوید با او ازدواج میکنم و بعد او را اصلاح میکنم . زمان بدتر از این است که میخواهد

دین و مذهب طرف را عوض کند . الان دو نفر در دانشگاه دل بهم داده اند بعد میفهمند دو دین

 یا مذهب متفاوت هستند و میگویند او را هم دین خود میکنم . این ها ریسک است و من صلاح

 نمی دانم ازدواج با این انگیزه ها اشکال دارد . خوب است با آن انگیزه های که عرض کردیم

 ازدواج کنیم . 

 آیا اگر کسی ، اصلا ً نخواهد ازدواج کند ، گناه کرده است ؟

 اگر منظوراز گناه ، معصیت باشد ، خیر. گناه نکرده است . مگر اینکه بواسطه ازدواج نکردن

 به گناه بیفتد . فقهاء می گویند : اگر کسی بواسطه ازدواج نکردن به گناه بیفتد ، واجب است 

 که ازدواج کند . پس در اینجا واجب میشود . اگر ازدواج نکند گناه کرده است .البته بوده اند

 از بزرگان و علما که ازدواج نکرده اند . بعضی ها میگویند چرا بعضی از علما ازدواج

نکرده اند ؟ مثلا  میرزا حسن جلوه و ... این ها ملاک ما نیستند . ملاک ما اهل بیت هستند .

علما سیره شخصی شان بوده است . هیچ کدام از اهل بیت نیستند که ازدواج نکرده باشند .

پس اگر ازدواج نکند ، گناه نکرده است مگر اینکه بواسطه ازدواج نکردن ، به گناه بیفتد .

 مجردی چه اشکالی دارد که حتما باید ازدواج کنیم ؟

اقتضای طبیعت انسان این جور است که تنها نباشد . ومجرد نباشد . خداوند همه موجودات 

 را زوج آفریده است . قرآن میفرماید : سبحان الذی خلق ازواجا کلها مما تنبت الارض و

من انفسهم و ممالا یعلمون. حتی گیاهان و حیوانات و انسان را زوج آفریده و حتی چیزهایی

را که نمیدانید و بعداً آشکار می شود . خداوند انسان را زوج آفریده و اقتضای طبیعت انسانی است .

 حالا ما در ازدواج دو نظریه داریم : نظریه نیازهای مکمل و نظریه تشابه . این است که انسان ها در

ازدواج دنبال مکمل خودشان میگردند . البته نمیخواهیم نظریه افلاطون را بگوییم که زن و مرد یکی

بودند و از هم جدا شدند و به دنبال نیمه گمشده خودش میگردد .این یک واقعیتی است . ما با ازدواج

 به کمال میرسیم . خانمی نزد امام رضا (ع) آمدند و گفتند : من ازدواج نمیکنم تا به کمال برسم و امام

گفتند : با ازدواج به کمال نمیرسید و اگر با مجردی  می شد به کمال رسید ، حضرت فاطمه (س)

ا زدواج نمیکردند . پس این اقتضای انسان است . آقای اریک فرو روانشناس  آلمانی میگوید :

انسان از لحظه ای که بدنیا می آید تا به لحظه مرگ ، هر کاری میکند ، برای رفع این تنهایی است .

 شما وقتی مجرد میمانید گذشته از این که ضررهایی  دارد . خانواده تشکیل نمی شود ، به جامعه

لطمه میزنید و آسیب های فردی و اجتماعی در جامعه زیاد میشود ، جایگاه خانواده از بین میرود .

 مثل غرب که من خودم آنجا با چشم خودم دیده ام که خانواده جایگاهی ندارد و این مشکل غرب است .

 ممکن است کسی که ازدواج میکند به سمت گناه برود و حضرت رسول (ص) فرموده اند :

کسی که ازدواج میکند ، فقد احرز شطر دینه نصف دینش را حفظ میکند . چون نصفی از

 مشکلات اجتماعی بخاطر غریزه جنسی است و نصف دیگر شهوت پرستی و پول پرستی

 وقدرت طلبی است . انسان با تأهل ، ایمان خودش را ارتقا میدهد و در معرض فساد و آلودگی قرار

 نمیگیرد .ازدواج این قدر فواید دارد که ما میگوییم خودتان را از این فواید محروم نکنید و

 ازدواج کنید . 

  من در سنی هستم که باید ازدواج کنم و از طرفی احساس میکنم میتوانم با تزکیه نفس و

 تقوی این را عقب بیندازم میخواهم نظر ایشان را بدانم .

درست است که یکی از انگیزه های ازدواج ارضاع غرایز جنسی است ولی همه اش این نیست .

 و فایده زیاد دارد . ایشان جوان متدین و خوب میگویند : اگر فقط برای ارضاع غرایز جنسی باشد

 من میتواننم با تقوی و روزه جلوی این غرایز را بگیرم . پس چه لزومی دارد که ازدواج کنم ؟

 نخیر. هدف از ازدواج فقط ارضاع غرایز نیست . در ازدواج انسان به کمال میرسد .

 احساس شخصیت بیشتر میکند . انسان متاهل را بیشتر درجامعه تحویل میگیرند .

احساس مسئولیتش بیشتر میشود . احساس آرامش میکند . این انگیزه خوبی برای ازدواج است .

 در روانشناسی ، ما میگوییم برای آرامش ، با فامیل هایتان رفت و آمد کنید . وقتی ازدواج میکنید

فامیل هاتان بیشترمیشوند . آمار خودکشی مجردها بیشتر از متاهل ها است . این فکر را از سرتان

 بیرون کنید . 

  شما گفته بودید با ازدواج به تکامل می رسید .آقای دهنوی سری به دادگاه خانواده بزنید

و تکامل را ببینید .این اعتراضی به عرایض بنده است که گفتم : جوانان ، ازدواج کنید تا به تکامل برسید .

ایشان فرموده اند شما به دادگاه خانواده سری بزنید تا تکامل را ببینید . خدمت این بزرگوار

 عرض میکنم ما این ها را میدانیم . و از وضعیت دادگاه خانواده اطلاع  داریم . و صحبت این آقا ،

موید همه حرفهای بنده است .آنها چون درست ازدواج نکردند به کمال نرسیدند و به دادگاه خانواده

رسیدند . اگر این نکاتی را که عرض کردم و عرض خواهم کرد ، رعایت کنیم چرا به دادگاه خانواده

برسیم ؟ بروید و بپرسید که شما چرا کارتان به اینجا رسیده ؟ حتما میگویند : بحث عشق های

 اتوبوسی یا دوستی عشقهای گنا ه آلود بوده یا کفویت را رعایت نکرده اند یا ازدواج شتاب زده

 یا تحمیلی بوده یا خود تحمیلی بوده . برای ازدواج درست ، باید همه این نکات را رعایت کنید .

البته ما پیامک هایی هم داریم که میگویند : ما به آرامش رسیده ایم یا از فقر نجات پیدا کرده ایم

و این ها هم بوده است .

شما میگویید ازدواج کنید تا به کمال برسید . من میگویم به کمال برسید تا ازدواج مناسبی

داشته باشید .  نظر شما در این ارتباط چیست ؟

اگر منظورشان این است تا به کمال مطلوب نرسیده اید ، ازدواج نکنید ، ما این را قبول داریم و

 حرف خیلی درستی است . ما نظرمان این است که باید شرایط مطلوب نسبی را داشته باشید .

 اگر نداشته باشید ، برایتان مشکلاتی ایجاد می شود . قبلا اشاره کردم ، رشد فکری ، رشد روحی و

 شخصیتی ، بلوغ فکری ، استقلال فکری . این ها چیزهایی است که انسان حتما باید داشته باشد .

 اگر منظور ایشان این است . ما هم قبول داریم . ولی اگر منظورشان این است که به کمال برسند

 تا ازدواج مناسبی داشته باشیند  یعنی همان کمال الهی است . نه ما این را قبول نداریم .

 این یک شعار آرمان گرایانه و ایده آلی است . که متاسفانه خیلی مشکل درست کرده است .

 بویژه این شعارها مال خانم ها است که من تا به کمال نرسم ، ازدواج نمی کنم .

 و ازدواج نکرده اند و فرصت ها را از دست داده اند و این خطرناک است .

خانمی نزد امام رضا (ع) رسیدند و گفتند : من می خواهم با مجردی به کمال برسم .

 آقا فرمودند : این کار را نکن . ازدواج کن تا به کمال برسی . چون اگر اینطور بود ،

 حضرت فاطمه (س) ازدواج نمی کرد . و اگر راه رسیدن به کمال مجردی بود ،

 ایشان ازدواج نمی کردند . من تقاضا می کنم مواظب این عقاید آرمانی باشید .

 در روانشناسی آرمان گرایی یک اختلال است . نکند دختران خوبم با این اختلالات ،

ازدواجشان را به تاخیر بیندازند .


چرا عشق را انکار می کنید ؟

خیر . ما عشق را انکار نمی کنیم . زندگی بدون عشق معنی ندارد و لی چه عشقی ؟

و جایگاه عشق را خواهیم گفت . حالا بحثمان این است که شما عاشق شده اید .

 روایت از رسول اکرم (ص) است که عشق چیزی ، انسان را کرو کور می کند .

 ما می گوییم حواستان باشد که این را به ازدواج وصل می کنید. بعد از محرمیت این عشق ،

 سرد می شود و عقل می آید . این عشق های آتشین بخاطر این شیرین است که باهم نیستند

 و باید پنهانی همدیگر را ببینند وبهم نرسیده اند . اینکه ایشان نامحرمشان هستند و شیطان

هم وارد بحث میشود ، شیرین است . زین حب الشهوات . و اینکه انسان منع میشود .

 این ها شیرین است . وقتی شما بهم می رسید ، شیرینی آن تمام می شود .

شما تا بحال فکر کرده اید فیلم تایتانیک چرا تایتانیک شد ؟ زیرا در این فیلم ، عاشق و معشوق

 بهم نرسیدند . اگر بهم می رسیدند این قدر رمان ها و داستان ها نوشته نمی شدند .

 شیرینی آن عشق ، بخاطر این بود که بهم نرسیدند . اگر بهم می رسیدند دیگر عشقی نبود .

 بعد از اینکه یهم رسیدند ، چشمها باز میشود و تازه می بیند که طرف ، شرایط لازم را ندار د .

 تمام هم و غم ما این است که داریم می بینیم جوانان ما ، از این مسئله لطمه خورده اند .

 اگر شما توانستید عاشق بشوید و کرو کور نشوید ، ما آنجا با عشق شما مخالف نیستیم .

 این اتفاق بندرت می افتد و استثنا است و معلوم نیست شما از این مورد ، استثنا باشید .

 عشقی که بعد از محرمیت ایجاد میشود بی شائبه است و میتواند در زندگی ستون باشد . 

  اینکه شما حدیثی فرمودید که با ازدواج نیمی از دین کامل میشود . آیا این حدیث در همه جا مصداق دارد یا در همان زمان و شرایطی که حضرت به آن جوان فرمودند ، مصداق دارد ؟

گذشته از این حدیث که بحث دیگری دارد . در تحقیقات نشان داده که منشأ نیمی از جرایم ،

 غرایز جنسی است و نیم دیگر بخاطر چیزهای دیگر . حضرت رسول (ص) فرمودند :

 جوان عذب ازدواج کند تا نصف دینش کامل شود . جلوی  نصفی از ناهنجاری ها گرفته میشود .

چون نصفش به غرایز جنسی بر میگردد . در مجلات ببینید نصف قتل ها ، منشا آن غریزه

 جنسی بوده است . چقدر        بی حرمتی ها و خیانت ها . متاسفانه خانمی بخاطر غرایز

 جنسی به خانواده اش خیانت کرده است . نصف دیگر قدرت و پول پرستی و شکم پاره گی

 است . این که ازدواج کنید تا نصف دینتان کامل بشود ، ربطی به صدر اسلام و الان ندارد .

 و برای چندین سال بعد هم که بخواهند زندگی کنند ، این صادق است . البته من سعی می کنم

 احادیثی را بگویم که سندیت داشته باشد . البته این روایات و احادیث ، ضروریت ازدواج

 را نشان می دهد . 


 می خواهم بدانم جایگاه عشق در زندگی کجاست ؟

عشق یعنی محبت قوی و شدید . مرتبه اعلی محبت را عشق می گویند . عشق مرتبه اعلی 

 و عالی محبت است و فطری می باشد . در انسان فطری و غریزی است . هیچ کس نمیتواند

 عشق را رد کند . ما نمیتوانیم منکر عشق بشویم . چون فطری و غریزی است . و خدا قرار

 داده است . آیه بیست و یک سوره مبارکه روم می فرماید : از نشانه های خدا این است که

 از جنس خودتان برایتان زوج هایی آفرید که در کنار او آرام بگیرید و بین شما مودت قرار دادیم .

 یعنی عشق و دوستی قرار دادیم پس ما نمیتوانیم آن را انکار کنیم . این یک واقعیتی است و

 چرا خدا آن را قرار داده ؟ برای ازدواج . اگر این کشش نبود کسی بسمت ازدواج نمی رفت و

 خانواده تشکیل نمی شد. این درست مثل غرایز دیگر است مثل غرایز جنسی . یعنی یک نیاز

 جنسی که غریزی است و خدا قرار داده و اکتسابی نیست . این هم برای بقای نسل است .

 عشق هست و وجود دارد مثل غریزه جنسی و همانطور که غریزه جنسی را کنترل می کنید ،

 عشق را هم می توان کنترل کرد . انسان باید تا زمان خواستگاری این عشق را کنترل کند .

 حالا می گویند چه اشکالی دارد قبل از خواستگاری عاشق بشوییم . همان مشکلاتی که عرض

 کردم دارد . شما عاشق می شوید و در همین سالهای عاشقی اختلال در زندگیتان ایجاد میشود .

 آیا عاشقی را پیدا کرده اید که بتواند خوب درس بخواند . عاشقی را پیدا کرده اید که سر کار،

حواسش جمع باشد و بتواند خوب کار کند .دائم معشوق در ذهن عاشق است . خود این قضیه که

در خانواده های ایرانی آن را قبیح می دانند و استرسها  و هیجانات روحی به دنبال دارد .

بعلاوه اگر به ازدواج منتهی نشود شکست روحی بحساب می آید . و اگر به ازدواج منتهی شود

 معمولا کر و کور می شوند و دست از اصول و شرایطشان دست بر می دارند ووقتی وارد زندگی

 می شوند چون عاطفه خرج کرده اند ، کم می آورند . بنظر من ، شما باید یک قفل به دروازه قلبتان

 بزنید و این در را به روی هر کسی باز نکنید . و در هر زمانی باز نکنید . بگذارید آن را به موقع

باز کنید . البته منظور ما همان عشق های پاک و مقدس است که جوانان می گویند . و این مشکلات

عشق های مقدس است و عشق های آلوده را که اصلا نباید نام آن را عشق گذاشت . و هوس است و

 به  تعبیر مولانا عشق کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود . که این هوسها زندگی را نابود

 می کند و چقدر دختراین را داشتیم که بنام عشق هوسبازی می کنند و نام عشق را کثیف می کنند .

شما که به خواستگاری می روید میتوانید دروازه دلتان را باز کنید . آنجا اشکالی ندارد .

همه جوانان ما ازدواج می کنند طرف را هم ندیده اند . وقتی به خواستگاری می روند ،

عشق ایجاد میشود و بعد دوران عقد بستگی شان ، که مثل دو کبوتر عاشق عشق ورزی می کنند .

 و کنار هم هستند و دیگر حتی فوتبال بین المللی هم برایشان مهم نیست . هر جا می روند با هم و

 درکنار هم هستند . این عشق است . بزرگان ما را ببینید که عاشق همسرشان بودند . مثل علامه

 طباطبایی و پرفسور حسابی . برویید در بزرگان حوزه و دانشگاه و تحقیق کنید که چند نفر از آنها

 قبل از ازدواج ، عاشق همسرشان بوده اند . ماحصل صحبت ما این است که عاقلانه ازدواج کنید و

عاشقانه زندگی کنید .

آیا فقط آقایان حق عاشق شدن دارند یا خیر ؟

در زمان خواستگاری ، باید دروازه قلب باز شود و فرقی نمی کند خانم یا آقا همدیگر را می بینند

 و عاشق می شوند . در اینجا من یک هشدار بدهم وقتی شما به خواستگاری  می رویید یا به

 خواستگاری شما می آیند ، اگر همدیگر را قبلا ندیده باشید ، سه حالت پیش می آید . یکی اینکه

در همان نگاه اول عاشق همدیگر میشوند . یکی ممکن است همدیگر را می بینند یک حالت نفرت

 در آنها ایجاد شود . حالت دیگر اینکه نه طرف برایتان جاذبه دارد و نه دافعه و یک حالت بی تفاوتی .

 هشدار من این است که اگر در همان اول عاشق شدید ، دست از اصولتان بر ندارد . این عشق

با آن عشق کور و بدون نظارت خانواده ، خیلی فرق می کند . ما دغدغه مان این است که نکند دست

از خواسته هایشان بر دارند وگرنه عاشق شدن در اینجا اشکالی ندارد . خانمی می فرمودند :

قبل از اینکه خواستگار بیاید من چهل سوال نوشته بودم که بپرسم . وقتی او را دیدم چنان شیفته

 اش شدم که اصلا سوالی نکردم .این خیلی خطرناک است . و اگر حالت دوم است یعنی طرف را که

دیدی حالت نفرت داشتید حتی همه شرایط مطلوب را هم دارا باشد ، تقاضا می کنم با ایشان ازدواج

 نکنید . بعضی بزرگان می گویند که ببین چه دختر خوبی است تو ازدواج کن خدا عشق را ایجاد

 می کند . این حرف غلطی است . چون شما از طرف بدتان آمده است ، اگر تمام شرایط شما را

هم داشته باشد،   عشق ایجاد نخواهد شد . پس این کا را نکنید . این کار خطرناک است و یکی از

 عوامل ازدواج های خودتحمیلی است  و اگر حالت سوم بود و طرف همه شرایط نسبی شما را دارد

 ولی شما نسبت به طرف بی تفاوت هستید . در اینجا شما بگویید بله . در اینجا خدا عشق را ایجاد

 می کند . اگر بزرگتر ها منظورشان این است که در اینجا عشق بوجود می آید ، ما هم این را قبول

 داریم . در اینجا نود و پنج درصد خداوند عشق را ایجاد کرده است .

من از پدرها و مادر ها تقاضا می کنم فرزندان را تحت فشار قرار ندهند ولی تجربیاتشان را در اختیار

 آنها قرار دهند .

جایگاه عشق در ازدواج کجاست و آیا باید اول عاشق بشوییم و بعد ازدواج کنیم؟

عشق بصورت فطری است و خداوند آن را در ما قرار داده است . آیه شریفه می فرماید:

 یکی از نشانه های خدا برای شما این است که از جنس خودتان همسرانی برایتان آفریده است

و بین شما همسران مودت یعنی عشق و رحمت قرار داد . من فکر می کنم ما از این آیه می توانیم

 برداشت کنیم که عشق بعد از ازدواج بوجود می آید . می توان با اطمینان گفت : پیامبر اکرم و

 امامان ما ، هیچ کدام قبل از ازدواج ، عاشق همسرانشان نبودند . ولی بعد از ازدواج عشق ورزی

 و محبت می کردند . نمونه بارز آن پیامبر است که چقدر حضرت خدیجه را دوست داشتند و چقدر

 مهرورزی می کردند و آنقدر خدیجه را دوست داشتند که نام فرزندشان را ، هم نام مادر خدیجه

 یعنی فاطمه گذاشتند . حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع) هم مثل دو کبوتر عاشق بودند و

 عشق ورزی می کردند . می توان گفت : جایگاه عشق بعد از محرمیت است . البته یک نکته را

هم عرض کنم . الان آقا به خواستگار خانم می روند و دراولین برخورد به دل همدیگر می نشینند و

 محبتی هم ایجاد می شود . میتوان این را هم یک درجه پایین عشق نامید . این اشکال ندارد .

ما نمی خواهیم سخت بگیریم . ولی جوانان حتما دقت کنند که تا این فرایند به جای خاصی نرسیده ،

 مواظب این درجه عشق باشند . چون ممکن است دست از اصولشان بردارند . و دیگر اینکه اگر این

 خواستگاری به سرانجام نرسد ، احساس سرخوردگی و شکست عاطفی می کنند . نکته دیگر اینکه

 جایگاه عشق بعد از ازدواج است . حالا اگر این فرد منظورش عشق های قبل از محرمیت و در

اتوبوس و دانشگاه و خیابان است ، من با این عشق ها مخالف هستم . نکته اش هم این است که

 این ها عاشق ظاهر هم دیگر می شوند چون از اصول هم خبر ندارند . کر و کور می شوند .

 روس ها ضرب المثلی دارند که می گوید : عشق و نابینایی خواهران دوقلو هستند . وقتی کر و کور

 می شوند ، دست از اصول خود برمی دارند .آلمانی م یگویند : آدم عاشق گل رز را بدون خار می بیند .

 ضرب المثل دیگری دارند که می گوید : ما عاشق زیبا نمی شویم اول زیبایی را در معشوق می بینیم .

 لذا بلغارها می گویند : معشوقه زشت وجود ندارد . او از نظر عاشق زیباست . به مجنون گفتند که

 این لیلی خیلی زشت است . او گفت : شما بیایید لیلی را از چشم من ببینید . لیلی ملکه زیبایی است .

عزیزان مراقب باشند در زندگی مراقب عشق های این چنینی نشوند . مشکل ایجادمی کند .

 بدبختی این است که این عشق تا وصال ادامه پیدا می کند و بعد از وصال از بین می رود .

 اگر این عشق ادامه پیدا می کرد ، می گفتیم : بخاطر این عشق  ، همه بدبختی ها و مشکلات را تحمل

  می کنیم . ولی این عشق دفع می شود . چینی ها می گویند : وصال مدفن عشق است .

عشق که دفع شد ، احساس می رود و عقل می آید ، چشمها و گوشها باز می شود و   می بینند به درد

همدیگر نمی خورند و در دو دنیای متفاوت هستند . و مشکلات بعدی ایجاد می شود . نیازی نیست که

 شما عاشق بشوید . بر اساس اصول ازدواج کنید و بعد عاشق بشوید . در 95 درصد ازدواج ها عشق

ایجاد می شود . ما می گوییم در قلبتان را به روی هرکسی باز نکنید. در خواستگاری ، در قلبتان را باز

کنید .

منبع: http://hosseindehnavi.blogfa.com/page/sokhanrani1




نويسنده :ع. ق. استاد حوزه و دانشگاه.
تاريخ: شنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۱ ساعت: 19:18





[قالب وبلاگ : بیاتو اسکین] [Weblog Themes By : Bia2skin.ir]